ژان مارتن شارکو یک عصبشناس و استاد آسیبشناسی آناتومی اهل فرانسه بود.
ژان مارتین شارکو (۱۸۲۵-۱۸۹۳) که در سال ۱۸۵۳ درجهٔ .M.D خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرد، در همان دانشگاه در سمت استاد تشریح مرضى در سال ۱۸۶۰ مشغول به کار شد. انتصاب او در سالپتریه در سال ۱۸۶۲ بود وى در آنجا کلینیک معروف اعصاب را که در تمام اروپا و دنیا در قرن نوزدهم نمونه بود، تأسیس کرد. ژانه و فروید هر دو از شاگردان وى بودند، و بسیارى از فیزیولوژیستها که در دانشگاهها چه در زمان دانشجوئى و چه بعد از دریافت درجهٔ دکترا در بیمارستانها کارآموزى مىکردند، ترتیبى مىدادند که یک سال در کلینیک شارکو بهسر برند. |
کارى که شارکو کرد، مطالعهٔ بیماران مبتلا به هیسترى بود - سایوراتیکها - که به کلینیک مراجعه مىکردند. او نشانههاى بیمارى آن را طبقهبندى کرد. ولى توجه ویژه داشت به فلجها، بىحسى و فراموشى مرض و این حقیقت که فلج و بىحسى این بیماران بیشتر به تصور آنها راجع به ساختار جسمانى آنها مربوط و کمتر به واقعیت ساختمان بدن و اعصاب آنان است. شارکو علاقهمند به حالات غش در بیماران بود و غالباً از پدیدهٔ صرع - هیسترى چنان سخن مىراند که گوئى از یک فرآیند واحد صحبت مىکند. در اصل، فرض بر این بوده که هیستری، عمدتاً یک بیمارى جنسى در ن است؛ در زبان یونانى واژهٔ 'Hysteria' به معنى رحم است. شارکو کم و بیش با این نظریه موافق بود، و از اینرو، موفق شد که در آن واحد، دیدگاهى جدید و قدیمى داشته باشد - جدید به لحاظ اینکه پیشبینى نظرگاه فروید را که امور جنسى عامل مهمى در ایجاد رواننژندى و روانپریشى است، کرد و قدیمى از این جهت که با برداشت قدما که معتقد بودند که جنزدگان اکثراً از جنس مؤنث هستند، همسو بود. |
شارکو جهت درمان بیماران هیستریک خود، هیپنوتیزم را برگزید، البته موفقیتهائى هم نصیب او شد. از آنجا که هیسترى و هیپنوتیزم هر دو، گونهاى مسخ شده و اغراقآمیز از انگیزههاى طبیعى مىباشند. او بدین باور بود که هیپنوتیزم از سه مرحله مىگذرد: |
۱. بىحالى (Letargy) |
۲. سقوط ناگهانى (Catalepsy) |
۳. راه رفتن در خواب (Somnobulism) |
وى کشف کرد که نشانههاى این مراحل با علائم هیسترى شباهت دارد. او مطمئن بود که علائم، تقلیدى نیست. کدام بیمار قادر است تمام این علائم را دائماً تقلید نموده و جعل کند؟ او نشانههاى هر دو حالت - هیسترى و هیپنوتیزم - را براساس واژههاى استاندارد شدهٔ پزشکى مانند تغییر وضع عضلانی، اعمال انعکاسى و پاسخهاى حسی، توصیف کرد. در این شرایط بود که وى گزارشى به آکادمى علوم در سیزدهم فوریه سال ۱۸۸۲ تقدیم کرد، در همان آکادمى که سه بار مسمریزم را رد کرده بود. شارکو با پذیرش کامل براى دادههاى پزشکى خود روبهرو شد. زمانى که این کشفیات، صورت سحرآمیزى داشت، پزشکان آن را کوبیدند، ولى آن هنگام که تفسیر فیزیولوژیائى از آن بهعمل آمد، مورد اقبال قرار گرفت. |
تشابه بین نشانههاى هیپنوتیزم و هیستری، شارکو را به این فکر انداخت که قابلیت هیپنوتیزم شدن از ویژگىهاى هیسترى و از جهتى نشانهٔ آن است. این دیدگاه، اشتباه بود، زیرا همانطور که مکتب نانسى نشان داد، هیپنوتیزم بستگى به تلقینپذیرى دارد و تلقینپذیرى نشانهاى از بیمارى سایوروسیز نیست. البته این اشتباه، حسن اثر داشت، زیرا با دادن رنگ پزشکى به پدیدهٔ هیپنوتیزم، در زمانى که تأیید آکادمی، حیاتى بود، هیپنوتیزم مورد تأیید همگانى قرار گرفت و یک نسل جدیدى از متخصصین اعصاب جوان را در جهت صحیح هدایت کرد. گرچه هدف آن، بعداً نیاز به کمى تصحیح داشت. علم مملو از لحظههائى است که در آن، نظریههاى اشتباه سبب ایجاد پیشرفت واقعى شده است. |
پیر ژانه
روانپزشک فرانسوی. شهرت او بهسبب آثار جامعش در زمینۀ روانرنجوری است. نخستین تحقیقات او بر روانسُستی (ضعف روانی)متمرکز بود و این اصطلاح را برای توصیف اضطراب، هراسو اختلالات وسواسیبهکار برد. نظریۀ جامعی دربارۀ رشد تدوین کرد، مبنی بر اینکه رفتارهای نابهنجار و روانپریشیها ناشی از شکست شخص در یکپارچهسازی کامل عملکردهای روانشناختی وابسته به یک مرحلۀ خاص از رشد است. ژانه زمانیکه دانشجوی ژان مارتن شارکوبود به مطالعۀ رواننژندی و درمان آن با هیپنوتیسمعلاقهمند شد. از ۱۸۹۵ مدیر مطالعات روانشناسی تجربیدر سوربونبود و پس از آن استاد روانشناسی تطبیقیو تجربی در کولژ دو فرانس شد (۱۹۰۲ـ۱۹۳۶). از مهمترین آثار اوست: روانرنجوری و عقاید ثابت(۱۸۹۸)؛ وسواس و ضعف روانی (۱۹۰۳)؛ روانرنجوریها (۱۹۰۵).
درباره این سایت